«و در ادامه ...»
عجب اردویی ، عجب معنویتی ، عجب حس انقلابی محکمی!
قبلا هم این حس ها رو داشتم. بعد از اردو های قبلی.
با یاران که اردو می رم مخصوصا مثل این دفعه که تقریبا همه جا با حاجآقا بودم، حسانقلابی عجیبی می گیرم.
احساس می کنم چقدر زندگی زیباست! تصمیم های بزرگ می گیرم.
اما گفتم که، قبلا هم این ها رو داشتم و از دست دادم.
راستی چی کار کنم برام بمونه؟
این حرف ها کمی برای دهان من بزرگ است اما می گویم. شما نقد کنید.
محیط زندگی آدم یکی از عوامل تأثیرگذار روی شخصیت و تربیت انسانه. همین طور که در مثال بالا دیده ایم. یک سری چیزها رو نمیشه تغییر داد یک سری چیز ها رو میشه. از اون جایی شروع کنیم که راحت تره.
اول برم سراغ اتاقم. اون اتاق محیط زندگی منه. کلا هرجایی که مدتی در اون جا می مونم و وقت می گذرونم. حداقل اتاقم رو جوری درست کنم که دوست دارم.
اگه بی تفاوت باشم دوست داشته هام عوض می شن. اگه واقعا آقام رو دوست دارم یا می خوام دوست داشته باشم حداقل یکی دوتا عکس ازش جلوی چشمم باشه هر چند وقت یک بار چشمانم رو جلا بدم. یا این که عکس اسطوره ی خودم رو؛ کسی که از خودم دورش نمی بینم. نذاریم بقیه برای ما اسطوره انتخاب کنند. اسطوره ی من شهید همته، شهید طهرانی مقدمه و امثال این ها.
همیشه کتاب خوب ها جلوی دستم باشه؛ خدا رو چه دیدی شاید قلقلکم اومد بنشینم بخونم.
کلا کارهای خوب رو برای خودم آسان کنم و کارهای، نگیم بد، شاید هم بد، شاید هم بیهوده، این کارها رو برای خودم سخت کنم، جلوی دست نذارم.
مثلا یه مدت میانبر بازی کامپیوترم رو حذف کردم. هربار که می خواستم بازی کنم باید می رفتم توی پوشه ها دنبالش می گشتم.
یا مثلا تو مدرسه سعی کنم جا خوبه رو خودم بنشینم؛ یعنی جای خودم رو خوب کنم. مثلا بچه مذهبی ها رو دور خودم بنشونم. ردیف جلو بنشینم. حواسم به درس باشه.
با خوب ها بگردم! آره این جوریاست!
اگر از حق خانواده ها و خانواده ی بزرگ یاران کم نکنیم ، دیگه هیچ کس به فکرمون نیست.
خودمون به فکر خودمون باشیم!
(نوشته: مهدی سلیمانی)
تعجب بکنید! این اتاق یک آرمان خواه است!
(عکس: علی یوسفی مقدم)
- ۹۴/۰۲/۰۳