یاران شش

گروه فرهنگی یاران خمینی(ره)

| اخبار


» تازه تر ها: « داستان یک پرچم »

» -------------------------

» تازه تر ها: « پند نامه »

» -------------------------


| نگارخانه
یاران شش
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۹۴، ۱۱:۵۱ - حسین علیمحمدی
    خداقوت
  • ۲۲ ارديبهشت ۹۴، ۱۸:۱۸ - " آقا" مهدی
    تشکر

قهرمانان خستگی ناپذیر!

عکس دسته جمعی انداختن اونم تو حرم صفای دیگه ای داره!

اردو هایی که خاطره هاش تکرار نشدنیه!

پایان قدم و ... ؛ یادش بخیر...

پند نامه

« بسم الله الرّحمن الرّحیم »

آدمی را از آن دم که باری تعالی فرمود: خانه آب و گل آدم من می سازم بی واسطه. که در او گنجی تعبیه خواهم کرد. جمله ملاء دنیا،کروبی و روحانی و حاج آقا (خاطره) را فرمود که بروید از روی زمین مشتی خاک بردارید و بیاورید.همگی شدند تا یک قبضه از زمین برگیرند و تسلیم خدای آورند. خاک سوگند برداد که به ذوالپولی و قدرتتان، تاب قربتان نیاورم.

چون زمانی برفتند و رنج راه در ایشان اثر کرد ملتفت شدند با ایشان از وجه زاد و توشه گرده ای بیش نیست و برای ایشان از برای گرده مخاصمت رفت. تا اخر الامر بر آن قرار گرفت  که هر کدام از ایشان به سرای کهنه تر و بیشتر، بدین گرده اولی تر.

اوّلی گفت: پیش از آنکه خدای - تعالی - این جهان بیافرید، مرا به هفت روز پیش مادرم شهری داد.

دومی گفت:  راست می گویی، من آن شب در آن موضع، از جهت حضور حاکم بلاد، حاضر بودم  و شما را سند فرا می داشتم و مادرت را مشاورت می کردم.

سومی چون مقالاتشان بر آن گونه دید،  گردن دراز کرد و گرده برگرفت و بخورد و گفت: هرکه مرا بیند به حقیقت داند که از شما بسیار کلان تر دارم و جهان از شما زیادت گرفته ام و بار بیشتر کشیده ام!

    در آن حال بانگ و هزاهز و غریو برخاست که :

« بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران                         گریان چو در قیامت چشم زمین داران »!

(سیاسی نامه با کمی تلخیص ،ج1ص1)

                                                           (علی یوسفی)

  • ۹۴/۰۴/۱۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی